کاش می شد عشق را با یک نگاه ابراز کرد
تا به آنی در دلش مهری به دل جاساز کرد
کاش می شد در خیالی، عکس یاری را کشید
چهره اش خندان نمود و با دلش پرواز کرد
کاش می شد بی محابا یک دهان آواز خواند
با سرودی عاشقانه ، زندگی را ساز کرد
کاش می شد حرف دل را با همه بیپرده گفت
نکته ها را بر شمرد و یکدلی ، آغاز کرد
کاش می شد همچو شبنم بر گلی مشتاق شد
عاشق شمسی شد و شأن جلیل احراز کرد
کاش می شد درب دکان جفا را تخته کرد
کارها را با عدالت در محل ممتاز کرد
کاش می شد بر قپانها سنگ یکسانی گذاشت
عاشقی کرد و به لطفش مهربانی باز کرد
کاش می شد تا به باورها رسید و دیدشان
خانه ی تردید را هم از یقیـن ، افراز کرد
کاش می شد با دعایی رمز فردا را گشود
دل به دریا داده و در زندگی اعجاز کرد
کاش می شد تا به آزادی بمانی در مسیر
مام میهن را برای مردمش نوساز کرد
کاش می شد کاش ها را در دلم از ریشه کند
بال و پر را با شجاعت چون عقابی باز کرد
این شعر عاشقانه را برای بخش :
عشق معجزه و عنصری الهی!
با نام خودتان ، منتشر میکنم.
فقط وزنهای عروضی را ذکر کنید و خودم تقطیع هجایی انجام میدهم.
راستی! دارم آموزش کتاب شاعرشو ، نویسنده شو را می نویسم تا روزی کلاس هم برگزار کنم. پی دی اف دانلود را هم در سایتم می گذارم.
www.ashkhani.ir
اشکان ارشادی از کرمانشاه