تو به هر بینش کژخواه اگر چند تحمل کردی
روزهی صبر شکستی و خطا باطل شد
در نهایت به هواخواهی اندیشهی نو
قدمی بر قدم راه، سبد، بر سبدِ نور، فقط حاصل شد...
دیرسالیست که در صنعت نور
ما در اندیشهی جاری شدنِ شور در این شهر صبور
تا هدف، فرش گل انداخته ایم
سدّ و خطّ و دکل و پست، بنا کرده و نیز
ما ز اندیشه به احساس، پل انداخته ایم
در بنا ریختن ریشهی نیروگهِ مهر
طرح را از اتودِ همدلیِ یکسره، برداشته ایم
راه دشوار ولی باز به همراهیِ هم
چه قدمها که در این مزرعه با ذوق، به جدّ کاشته ایم
همقدم، حتم تو هم میدانی
ما به همراهی هم خوب جسارت کردیم
وقت کم لطفی ارقام و رکود بازار
یا که منفی شدن سود درون آمار
چه فراوان که به همراهی هم باز سماجت کردیم
گاهِ خشکیدنِ سر منشاء هر نوعی کار
ما ز هم سخت حمایت کردیم !
همرهم گاه در این سختیزار
خشم هم در خزر ِچشم تو هی میغرید
پار و پیرار، هر از گاه، فلک هم بیرحم
از سرِ شاخهی احوال تو جای لبخند،
غم دوران میچید
اینکه هر بار تو خندیدی و .... باید به شکیبایی و تابت بالید !
بعدِ هر حادثه هم ... موج نگاهت همه را گرم، دوباره میدید !
همرهم خوب تو را میفهمم
بارها با غم چشمان تو دل سوخته ام
روزها پیچک اندوهِ ز دیوار قفس، روفته ام
گاه خود هم، گرهی بر گرهِ حالِ دلت دوخته ام !
تو به هر بینش کژخواه اگر چند تحمل کردی
روزهی صبر شکستی و خطا باطل شد
در نهایت به هواخواهی اندیشهی نو
قدمی بر قدم راه، سبد، بر سبدِ نور، فقط حاصل شد
همره من
تو همان سرو صبوری که در این باغچه ی قدسی ما
سایه انداخته و ... نیز محبت کردی
تو فضای خشن ِکارگهی را که از « انکار و نشد» سیر شده است
با درایت، پُرِ از « میشود و مهر و ارادت » کردی
ما در این شهر فرنگِ پُرِ از تجهیزات
مسخِ « تاخیر»، نزاع و ... تبِ « پایان»، نشدیم
روزگاریست که دلْیار شده، عاطفه آموخته ایم
پرچمی را به نماد ظفرِ نور میان هیجان رقبا
با شهامت، سرِ درگاهِ همین خانه در آویخته ایم !
همره من، تو خودت میدانی
ما سحر را به قدَر، خوب در آمیخته ایم !
#سپیده_ط
اول تیر ماه، پنجاه و یک و امین سالروز تاسیس یکی از برترین شرکتهای مهندسین مشاور در صنعت برق بر همکاران گران قدرم مبارک و گرامی باد.
درود بر مهربانوی نیمایی سرا خانم طالبی ارجمند
نیمایی زیبایی از قلم پرتوانتان خواندم
لب مریزاد
فرم بندها
و
رعایت وزن عروضی نیمایی عالی بود
با عرض تبریک به شما و همکاران پرتلاشتان در صنعت نور