سپیدانه

سپید هستم

سپیدانه

سپید هستم

سپیدانه

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سپیده طالبی» ثبت شده است

صنعت برق

 

تو به هر بینش کژخواه اگر چند تحمل کردی
روزه‌ی صبر شکستی و خطا باطل شد
در نهایت به هواخواهی اندیشه‌ی نو
قدمی بر قدم راه، سبد، بر سبدِ نور، فقط حاصل شد...

 

لوگوی شعر نیمایی سپیده طالبی

Dr Fariba noori-DoSeBeitiGhadeghan-Sepide Talebi

 

 

طرح یک پرسش و پاسخ به آن
در شعر « دو سه بیتی قدغن» 
اثر سپیده طالبی ،
به قلم خانم دکتر فریبا نوری


 

مطلب حاضر در ارتباط با شعر  (دو سه بیتی قدغن)  اثر اخیر سپیده طالبی است که عزیزانِ خواننده می‌توانند در پیوندۀ زیر در سایت شعرنو آن را مطالعه بفرمایند:

 

https://shereno.com/68312/61936/639012.html

 

 

و ...

 

Goftaniha

موج کوچک

 

 

فایل صوتی - خوانش شعر قصه‌ی موج کوچک

شعر و خوانش : سپیده طالبی

 

 

 

 

لوگوی شعر نیمایی سپیده طالبی

 

sarangoshteroya

 

 فایل صوتی - خوانش شعر« بهارِ ...!»

 شعر و خوانش : سپیده طالبی


 

 

 

لوگوی شعر نیمایی سپیده طالبی

عزیزم در کنارت رنگ می‌گیرد
تصاویری که رنگ نقره ای دارد درون ذهن احساسم
نمیدانم که من در آخر راهم در این دنیا
هنوز آیا برای عشق تو بیهوده گاهی غرق وسواسم؟!

شک دارم

 

فایل صوتی - خوانش شعر« شک دارم ...!»

شعر و خوانش : سپیده طالبی

 

 

 

 

لوگوی شعر نیمایی سپیده طالبی


یاسمن

 

فایل صوتی - خوانش شعر

شعر و خوانش : سپیده طالبی

 

 

 

 

لوگوی شعر نیمایی سپیده طالبی

 

واقعه

 

لوگوی شعر سپید

 

 

چه شعرها که بر واقعه
به پنجه ی قلم ریخته شد
چه مویه ها که بی اراده
از شکاف لبهای روزگار فرو چکید

اما کنون که دستاوردِ رویداد را به انتظار نشسته ایم
در شمایلی به گستره ی جهان
هنوز سر از نور می‌بُرند و عطر خون به پاست!

بلوغی شرم شکن ...!
چیزی، به گذر تقویم، دگرگون نمی‌شود ...!





در ادامه میتوانید نقد های انجام شده بر روی نسخه اولیه شعر را ملاحظه بفرمایید:


لوگوی شعر سپید

لبهای شروع

 

ترانه : هوش مصنوعی

 

 

می‌شود باز تو باشی که بیایی و بمانی ...
به دلم شور ببخشی
و  مرا نیز بخوانی ...

 

لوگوی شعر نیمایی سپیده طالبی

 

 

می‌شود باز تو باشی که بیایی و بمانی
به دلم شور ببخشی
و  مرا نیز بخوانی
 
مثلِ تعریفِ جدیدی
خودِ آرامشِ مطلق
تو همان حسّ ِ تبسّم
روی لبهای شروعی
که لطیفی و مدیدی
 
می‌شود باز بیایی بشوی مایه ‌ی اعجاز
به همان درد فرح زا
به خدا کاش تو باشی‌که دچارم بکنی باز
 
تو بیایی بزنی کاش به این تب
به دلِ داغیِ مردادِ وجودم
مثلِ یک حسّ ِ قدیمی
بشوی تازه نسیمی، بوزی به تارِ بودم
 
خسته ام من ز هیاهو
این همه حیله و نارو ،  چه همه پرسش و واجو
چه بگویم من از این حسّ ِدو پهلو

یک بغل غصّه کنار ِگل شب بو

منتظر مانده نگاهش به ستاره

کاش می‌شد که دوباره
بشوی رد ز کنارم شده حتی به نظاره
نفسم نیز بیفتد به شماره
بشوم باز عزیزت به یکی چشمْ‌ اشاره !


 

 

۱۳۹۹/۰۴/۰۵

لوگوی شعر نیمایی سپیده طالبی