کاش میشد با قلم رویای خود را شانه کرد
موج هایش را گرفت و صاف و بیدندانه کرد
یا که میشد رونقی بخشید بر احوال ِ دل
روی دشتِ خاطره کِشتِ گل و پروانه کرد
هم اگر میشد میان ِ آسمانی تار و تَر
میهمان شد بر کرانش ، ماه را دُردانه کرد
رسم میشد ، بر بلندا سادگی را جار زد
زندگی را سرکشید و لاک خود را لانه کرد
یا که شاید هم به راهی دور گاهی بیغرض
ساده و آسوده رفت و خنده ای جانانه کرد
گر بخواهد دل گذارد بر گلویِ صبر ، پای
قید را برچید و راحت گریه ای مردانه کرد
آخ اگر میشد هوایی تازه بود و روح داد
این جهان را پاکوسرشار ازگل وگلخانه کرد
یا که فانوسِ سپیدی بر تنِ شب ها نمود
سایهی مهر و مروّت بر سرِ کاشانه کرد
لذتی میداد ، صبحی ، مملو از نورِ خدای
دیده را بر حق گشود و رجعتی دیوانه کرد
جانِ من ! باید مهاری بهرِ ذهن از شعر بافت
بند، محکم کرده و بر دردِ خودشکرانه کرد !
سلام و عرض ادب بانو طالبی ارجمند
بسیار زیبا
سبز باشید
حق نگهدارتان