فایل صوتی - خوانش شعر
شعر و خوانش : سپیده طالبی
موسیقی زمینه دکلمه: قطعه "اَنـدوهِ هِــزار سالـه" از بانو آزاده مهدوی
در حیاطِ سرد احساسی مشوش حاضرم
لرزه افتاده براندام درخت خاطرم
باز هم پاییزبادی بر رواقِ ذهن ها شلاق شد
ناگهانِ غم به برگابرگِ دل سنجاق شد
باز امشب من تصوّر میکنم ...
باز میبینم خودم را در میان یک خیابان شلوغ
در میان نورهای تند و دیوانه، صدای داد بوق
مولوی یا که خیابان وثوق،
یا خیابانی که عمری مانده بی نام و حقوق
حد فاصل تا به انبوهیِ سرفصلی کبود
در همانجاها که حقخوردن شده دیگر گوارای وجود
من تصور میکنم باران حواسم را ربود
دورتر در آن مغازه، چکه آهی میچکید از چشم عود
زندگی حرّاج بود
در نگاه عابران آشفتگی موّاج بود
در ترافیکی که من را غرق افکارم نمود
سخت آزارم نمود
این مرور خستگی هایی شبیه زندگی
داستان هایی به رنگِ رنج یا خروار نقشی از دروغ
هر تمنّا بی بلوغ
سرزمینی خسته ، پر شب ، آسمانی بی فروغ
لحظه را انگار میخواهم رهانم از فشارِ زیر یوغ
با نوایی روح را آرام و ساکت میکنم
آن همه تصویر را از آن شلوغی یکدمی
در گمانم محو و صامت میکنم
گوشه ای رفته همانجا تا به نیمه های شب
با نوای « چاووشش» گویی که شیدا میشوم
با « بهار دلکشش » هم بار دیگر در « طریق عشق » پیدا میشوم
« راز دل » میخوانم و « آرام جانم » میرود
اشک هم رقصان به روی گونه ام بیدلخوشی
می تراود، « بوی باران » میدهد
باز امشب این صدا در من چــرا اعجاز کرد
با ندای سوز نایش زخــــم دل سر باز کرد
بر لبم این زمزمــــه راه خودش را باز کرد
خســــرو آوازمـــان هم عاقبت پرواز کرد!
رفت و اما من که میدانم ولی...
حسرت « فریاد » های گمشده
در کنار دکّه های هر گذر
در بساطِ مرد پیرِ باخته یک زندگانی پشت سر
آخرش روزی به پایان میرسد !
انتهای این خیابان شلوغ
تابِ پچ پچ های باد و آسمان و هر درخت
عاقبت روزی به غلیان میرسد
جوشش خون در رگ این کوچه ها
با غریو ( باد آباد این وطن ) روزی به شریان میرسد...!
موارد مشخص شده در گیومه « » نام تعدادی از کارهای استاد فقید محمدرضا شجریان میباشند.
روحشان شاد
بر لبم این زمزمه راه خودش را باز کرد
خسرو آوازمان هم عاقبت پرواز کرد
درود عالی وبسیارغم انگیز گلم
روحشون شاد یادشون تاهمیشه سبز