ترانه ی کوچه
خواننده و آهنگساز: کوروش یغمایی
شعر: فریدون مشیری
با هم گوش کنیم به این ترانهی زیبا با شعر نیمایی دلنشینی از شاعر فقید فریدون مشیری و با صدای استاد کوروش یغمایی
کوچه
بیتو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره بهدنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانه جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم،
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم،
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام،
بخت خندان و زمان رام،
خوشه ماه فروریخته در آب،
شاخهها دست برآورده به مهتاب،
شب و صحرا و گُل و سنگ،
همه دل داده به آواز شباهنگ.
یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظهای چند بر این آب نظر کن.
آب آیینه عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم:
حذر از عشق!؟ ندانم،
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روزی که دل من به تمنای تو پر زد، چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم…
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم،
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم،
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشکی از شاخته فرو ریخت،
مرغ شب، ناله تلخی زد و بگریخت…
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم،
پای در دامن اندوه کشیدم.
نه گسستم، نه رمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم،
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم…
کیف بنیت نفسک؟
جرحا علی جرح!
# محمود درویش