فایل صوتی - خوانش شعر
شعر و خوانش : سپیده طالبی
موسیقی متن خوانش شعر: قطعهی«داستان عشق» /Love Story
با اجرای « آحمت_باران» / Ahmet Baran
تو را در قاب می بینم
چنان ژرف است چشمانت،...
که در اعماق آن، گم میکنم هر لحظه هوشم را
در اقیانوس چشمانت،...
به هنگامی که آرام است
نمیدانم چگونه برحذر دارم نگاهِ چشمْنوشم را
چه عمقی دارد آن چشمان گیرایت،...
که من تا آمدم تک جرعهای از آن بنوشم باز
دو صد خورشید دیدم، عاشق و افتاده در ژرفای رویایت
تو را در قاب میبوسم که خوشفالاتفاقی است
نگاهت را درون قاب میپویم که دیری با نگاهم هم اتاقی است
تو را در قاب میبویم که عطرت، عطر گلهای اقاقی است
به هنگامی که تابستانِ چشمانت
مرا با یک اشاره میکشاند تا به ییلاقش
تمام ابرهای شادیم را میبُرَم بر قامت گلزار
تمام رودهای اشتیاقم را شتابان میبَرم تا گرمِ گندمزار
در آلاچیق چشمانت،...
زمانی که نگاهم را کناری دنج در آغوش میگیری
نسیمی میشوی بر آتش مردادِ اندوهم
رهایم میکنی از بیقراری ها، منی را که اسیر و دردانبوهم
میان گرمْایوان جنوبی تا مرا آرام میجویی
شرابی میشوی شیرین و در جام نگاهم میکنی جاخوش
ترنمهای وحشی مانده ام را میرهانی از دل ناخوش
تمام واژگان شعرها را یک دهان کافی است
که از اندوه و حسرتهای این دنیا، دمی آواز میخواند
ولی یک آسمان، اما شده کوچک
که محو راز چشمان درخشانت، همیشه خیره میماند
نمیدانم چرا این ابرهای بعدِ باران را،...
به هر سو بادها، از آسمان تیرهی امروز میرانند
که چشمانت به وقتی غرق در اشک است
برای آسمانی صاف هم حتی،...
همان آرامش دریا، همان روشنترین آبی،...
جنونآساترین رشک است...!
گُمم همواره در آن پیرپروایی که هر دم عشق را طوفنده میخواهد
نگاهم کن که چشم از باغ چشم تو، ترنج خنده میخواهد
نگاهم کن که چشمانم شرار شوق جوشان است
و چشمانت،...
و چشمانت که فانوسِ نجات من، در این بهت خروشان است
تو را، در قاب میبینم
نگاه گرم و گویایت...!
چه عمقی دارد آن چشمان گیرایت...!
که دیری با نگاهم هم اتاقی است ...
درود شعر و خوانش بسیار زیبااا بود گلم
قلمت سبز
نفس هایت شعر