عجب روز و عجب حالی، عجب دنیای نامردی
عجب بغض و عجب سوزی، عجب اقلیم پردردی
جهانی پوچیِ منطق، نهادش برفریب ودق
جهانی که گرفتاراست در دامِ بلاگردی
همیشه مانده در برزخ ، بهشتی که شده دوزخ
همیشه مانده در وهمِ شبیخونوارهی سردی
چنان تنها، چنان خارج از این گردونهی دنیا
چنان هیچی، چنان غیره، اسیر بیرهاوردی
چه ها آمد به دستت یا به دنبال چه میگردی
چه ها کردی به هرنسلیکه هر فصلیتو رو زردی
امان از پتک نامردی به فرق آهنی تبدار
امان از روزگارانی که بیبرهان جفا کردی
درخشش کار آسانیست، اما با نگاهی نو
درخشش کو، اگر دنیاتمدن را هماوردی
کمی ناز و کمی نعمت، کمی آرام میخواهیم
کمی همت نیازست و کمی جانِ جوانمردی
واقعا عجب!
چقدر زیبا بود.
بردمش برای سایتم با نام خودت!
https://ashkhani.ir/?p=860
زیبا بود.