فایل صوتی - خوانش شعر تنهاترین همیار
شعر و خوانش : سپیده طالبی
گرییدنت را دیدم ای تنها ترین همیار !
ای مانده بر حلقوم تو دستان تاریخی چنین غمبار
ای واژه پرداز نجیب دفتر ناگفته هایی تلخ
ناجی ترین دمنوشِ عصر گردشِ بیحاصل این چرخ
ای ساقی بزم غزل خوان های ناآرام
اندیشهی افتاده در دشت بلا ناکام
خون در تهِ گیلاسِ احساسم اگر در نقطهی جوش است ...
فانوس راهم گرچه خاموش است ...
هر گام دل را گرمی همراهیت، بی وقفه همدوش است !
ذهنت پر از خشم است و دنیا حرف بغضآلود
بر روی غلیان هزاران واژه در ژرفای این شبرود
احساساگر که گم شده پشت صدای ذکرهای تو
فریاد دارد میتراود، از نگاه فکرهای تو
دل گرم دار ای شاعر اشعار بی شادی
در روشنای روزگاری صاف ...
قدری به شهر آرزو نزدیک ...
گاهی که گاهش نیست ...
در روزی از هر روز آبادی
خواهد وزید از کوههای کول بار خسته از هر مرگ،
طوفانی از نجوای خوشآوای فرهادی !
می بارد از هر گوشه ای از آسمان شعری که عاشق بود
می آید از این خاک غم آلوده هم عطری که از اشک شقایق بود
در دشت های پهنِ از آرامشی شیرین
وقت گذر از لای چشمان به اشک آلودهی رویا
هر واژه از احساس در بندت
خواهد سرود از راز رنگ سرخ هر آلالهی غمگین
شاعر ببین ...
کمسوی نوری در افق پیداست
آنجا در آن دورِ غروب عصر نافهمی
نمبوی شوری در مشام روشن فرداست !
دل گرم دار، ای شاعر اشعار زندانی
روزی به پایان میرسد تقدیر بد انگار
غمنامه ای که میدهد ذهن تو را آزار
این سرگذشتی که چنین جامانده زیر سوزن پرگار !
پ.ن:
بیست و یکم آبان، زادروز «نیما یوشیج» شاعر، نظریه پرداز و پدر شعر نو فارسی را به حضور شما شاعران، اساتید و اندیشمندان عزیز و فرهنگ دوست، تبریک عرض مینمایم.
نگران فردا نباش
از گندمزار من و تو
مشتی کاه میماند
برای بادها ...