مادر سلام مادر، ای خالق زمینزاد
اسطورهی تحمل، دردت به جان من باد
تو زادهای مرا و .... اما بدون اغراق
ایزد چه باسخاوت، اول«تو» را به من داد
هرروز ازدم ِصبح، قبل ازنگاه خورشید
نورِ تبسّمِ تو، رویِ مرا که بوسید
هر دانه از شمارِ تسبیح زندگی را
آغاز می شمردم، بیهیچ ترس و تردید
نهریجوان بودم، حکمم همیشه طغیان
بودشگران برایم، هر پند همچو فرمان
یادت که هست مادر ذهن شلوغ من را
تصمیم های بیجا، دیوانگی و عصیان
شب ها چنان غزالی با شور میدویدم
بر تپه های رویا، من نور میخریدم
هی بال ساختم از... پرهای نازبالش
در انتها ولی باز، بیبال میپریدم
برچسب سردْمهری،امروز تا به من خورد
بیحد، خدا بداند، این دل چه سخت آزرد
مادر ببخش بر من بی رحمی دلم را
ذهن مرا در آن حال، رویا به بردگی برد
رخش قضاوتم را سرسخت میدواندم
فریاد میزدم یا گنجشک میپراندم
تا که به روزگارم، نافذ نگاه کردی
انگشت احترامت، را من بریدم آن دم
وقتیکه مانده بودم در یک رکودِ احساس
یا قایق خیالم غرقِ درون وسواس
مادر همیشه بودی، پرمهر و پر سخاوت
همراه و درکنارم،همچون همیشه حسّاس
هر لحظه نازنینم گفتی به مصلحت پند
توعاشقانه مشیو حرفت حدیث چون قند
گفتی که گاه باید دردی نشاند بر دل
نوشید طعمِ تلخش، تا جان دهی به لبخند
دیگر کنون که جانم، صدها خدنگ خورده
هراضطراب و ترسی،خود را به من سپرده
رسمِ هدایتِ تو روشن شده برایم
صبر مرا به قوّت با خود به اوج برده
مادر به حد عشقت، تقریر ناتوان است
اندیشه ام به بودت، هر روز شادمان است
عاشقتر از تو هرگز، دنیا به خود ندیده
مهرت به دل همیشه، باقی و جاودان است
سلام خانم طالبی
وزن این رباعی را ذکر کنید چون در پاسخ به نظر گرانقدرتان در سایتم ازین رباعی استفاده کردم.
مادر به حد عشقت، تقریر ناتوان است
اندیشه ام به بودت، هر روز شادمان است
عاشقتر از تو هرگز، دنیا به خود ندیده
مهرت به دل همیشه، باقی و جاودان است
خیلی زیباست.
همچنین ، اگر شعری در مورد عشق سروده اید. بنویسید چون هم در سایت می خواهم استفاده کنم و هم در کتابی که دارم می نویسم.
البته قبل از چاپ ، مجددا اجازه می گیرم.
تشکر