شتاب کردی و
جا به جای پایت ،
بر گدار ِ بیتابی ام ،
نقشی نگاشتی گودتر !
با هر زبانی بخوانی اش
معنای ِسکوت های دیگرکُشم
ترجمان نمیشوند
گنگی ام
در هم پیچ میشود ، به ذهن ِمنگ
گم میرود ،
به کوچ ِ بیگامگاه ِ روح
بیراهه را که باز میگردی
دست در دست ِ بابونه ها ،
ساحل را برایم بیاور، با صدف هایی سفید
خزه ها ،
صخره ها را نیز فریفته اند .... !