فایل صوتی - خوانش شعر
شعر و خوانش : سپیده طالبی
کاش میشد تا که چونان شبنمی وقت سحر
تازگی را بر رُخ گلها کشید و عاشقی را پیشه کرد
در خمار بَعدِ شب، وقت طلوع
کاش میشد دل به جانان داده و قدری کنارش ریشه کرد
صبح گاهان در میان نور مهر و گام بر موسیقی اش
کاش میشد همچنان پروانه ای دوری زد و آرام سوخت
در کنار ساحل انگار ها
کاش میشد تا ابد هم چشم را
سویِ فانوسی که میرقصد به رویِ موج، دوخت
کاش میشد آن همه افسوس را
دست بادِ صبح داد و خوشهی امّید را از شقایق ها گرفت
کاش میشد تا که با آن قایقی که میرود سوی افق
رفت و با آسودگی مأوا گرفت
کاش میشد نیز چونان پیچکی محکم هوا را قبضه کرد
تکیه بر دیوار داد و نرم نرمک زندگی را مزه کرد !
دکلمه نسخه قدیمی شعر :
تو واقعیت دارى
مثل قهوه
مثل بى خوابى
و یا شاید
خیال باشى
مثل فال
مثل خواب
تو
چه واقعیت باشى
چه خیال
کامم از نبودن تو تلخ مى شود
# کامران رسول زاده